تاریخ کلام
فلسفه اسلامی
چیستی فلسفه اسلامی |
چیستی فلسفه اسلامی ـ آیت الله استاد عبد الله جوادی آملی* أ. طرح مسأله |
تاریخ کلام
خورشید اسلام در زمانى طلوع کرد که درگیریهاى قومى و طایفهاى، برخوردهاى عقیدتى و فرهنگى و کشمکشهاى دو امپراتور (ایران و روم) براى قدرت طلبى و بهرهکشى بیشتر در اوج خود بود و پردههاى جهل و ناآگاهى، همگان را در هالهاى از تاریکى فرو برده بود. از سویى شرک و بتپرستى جاى عبودیتحق را گرفته و عقاید باطل و افکار پر از اوهام در میان عامهى مردم ریشه دوانده; و از سوى دیگر، ادیان تحریف شدهاى چون یهودیت، مسیحیت، مجوسیت و صابىگرى رواج یافته بود. علاوه آن که گروههایى به نام «زنادقه»، «دهریه» و «ملاحده» از فلاسفه و طبیعتگرایان همچنان بر افکار عدهاى از مردم حکومت مىکردند تا بتوانند نور شرایع توحیدى که از حضرت ابراهیم، موسى و عیسى علیهم السلام باقى مانده بود، خاموش سازند.ادامه مطلب...
کلام جدید
فروید ریشه پیدایش پدیده های اجتماعی و روانی و اخلاقی بشر را میل جنسی انسان داند و معتقد است علت تکوین مذهب مبنی بر دو پدیدهی زیراست :
1 تشویش و اضطراب انسان در برابر تحریک های غریزی خود;
2 ترس انسان در برابر نیروهای خصمانهی طبیعت ;
3 از این جهت می توان گفت فرضیهء او در این زمینه , از جهاتی شباهت به فرضیهء ترس دارد.
در نقد نظریهء وی باید گفت : فروید هیچ دلیل قانع کننده ای برای فرضیهء خوداقامه نکرده و اثر آرام بخشی و اطمینان و قدرت آفرینی مذهب را با انگیزه ءپیدایش اشتباه کرده است . از اشتباهات فروید, نادیده گرفتن سهم درک و عقل وهوش آدمی است . کسانی که تنها به غرائز انسان می نگرند, در حقیقت تنها نیمی از وجود او را شناخته اند. اگر نیاز جنسی از نیازهای انسان است , نیاز به موادغذایی و مسکن و غیره نیز از نیازهای اصیل می باشد.
چگونه می توان یکی را فقط اصیل دانست ؟! همهء نیازها که در چار میل جنسی محدود نمی شود.
یکی از نظریات در مورد خاستگاه دین , فرضیهء جهل است . ویل دورانت ـدر تاریخ خویش , ج 1 ص 89ـ می گوید: احساس شگفتی از حوادثی که برحسب تصادف ایجاد می شود یا انسان نمی تواند علت آن ها را درک کند, ازعواملی بوده که اعتقادات دینی را سبب شده است .
اگوست کنت می گوید: بشرهای اولیه چون علل اصلی حوادث را نمی شناختند, این ها را به یک سلسله موجودات غیبی وخدایان نسبت می دادند. (استاد مرتضی مطهری، فطرت , ص 171)
استاد مطهری (ره ) در رد این نظریه می گوید: از این ها باید پرسید: آیا همان بشر گذشتهء چند هزار سال پیش که خوشبختانه آثاری ـ گذشته از مسأله پیغمبران ـ اکنون از وی , از چند هزار سال پیش در علم و فن و صنعت و حتی فکر و نظر به دست آمده و بعضی از آن ها در سطح بسیار بالایی است و اثر بسیاری نیز اکنون در دست نیست و قدیم ترین کتاب هایی که از چین و غیره به دست آمده وحاوی فکرهایی فلسفی است که به قدری دقیق و بلند است که اسباب حیرت بشر امروزی است ... ـ آیا همان بشر گذشته , فکرش آن مقدار نبود که او را به مذهب و خدا کشانده باشد؟
همین که شما می گویید دربارهء حوادث فکر می کرد و می گفت علتی دارد,می توانست یک قدم آن طرف تر برود که آن علت چیست ؟ این قدم ساده ای است که فکر بشر به آن جا برسد. دیگر همان قدم اوّل نمی ایستد. همین قدر که اسمش را گذاشت اللّه و خدا, نمی ایستد; می گوید این باران چیزی هست که آن را می گرداند, بعد می رود سراغ آن چیز; آن چیز خودش چگونه است ؟ این جزءافکار ابتدایی انسان است .(فطرت , ص 178.
در جای دیگر می گوید: آیاانسان های ابتدایی همین نظم حیرت انگیز را درعالم نمی دیدند؟ انسان ابتدایی درخت نمی کاشت ؟ وقتی که می دید یک هسته ای , یک شیء خیلی ساده ای زیر زمین می رود, بعد به صورت درختی درمی آید و بعد این همه برگ ها و گل ها و شکوفه ها و میوه ها می دهد, این هاتعجبش را بر نمی انگیخت ؟... برای بشر ابتدایی همین مقدار کافی است که فکرخدا برای او پیدا شود. ثانیاً: تاریخ نشان می دهد در همان دوره هایی که این هامی گویند دورهء ما قبل تاریخ , بشرهای خیلی متفکر وجود داشته که کافی بوده است همان ها تذکر را به بشر بدهند. (فطرت , ص 182.
اما فرضیهء ترس در بسیاری از نوشته های جامعه شناسان ماتریالیست دیده می شود. آن ها سرچشمهء پیدایش مذهب را ترس از مرگ یا عوامل طبیعی می دانند. راسل می گوید: انسان پدیده هایی را می دید و می ترسید و به خاطرترس از این ها احتیاج داشت اضطراب و نگرانی درون خویش را به یک صورتی به آرامش مبدل کند. او نمی توانست با علم و با شناخت واقعی پدیده ها که بعدمنجر به پیدا کردن یک راه حل مناسبی برایش شد, این آرامش را کسب کند;ناگزیر می آمد به جای علاج واقعی , به مسکّن پناه می برد و می آمد یک دل خوش کنی برای خودش ایجاد می کرد, مثلاً با اعتقاد به قضا و قدر, ناملایمات زندگی را برای خود حل می کرد.( فطرت , ص 176.
اما پایه گذاران این فرضیه هیچ گونه دلیلی بر اثبات نظریهء خود را ارائه نکرده اند و از شرح ادعا فراتر نرفته اند. ما اثر آرام بخشی مذهب را قبول داریم ,اما آیا این ها اثر است یا انگیزه ; البته ما انکار نمی کنیم در میان مذاهب ساختگی که نقش اصلی در آن ها بر عهدهء خرافات است , ترس های موهم با مسایل مذهبی کاملا, آمیخته است , امانباید از آن ها یک قانون کلی برای پیدایش همه ءمذاهب استفاده کرد. از طرفی اگر جهل و ترس منشأ پیدایش مذهب باشد, بایددین و مذهب در افراد جاهل و ترسو شیوع داشته باشد و در اقشار عالم و شجاع اثری از آن نباشد, در حالی که شرح حال بسیاری از دانشمندان و سلحشوران خلاف آن را ثابت می کند.
نظریهء صحیح در پیدایش دین آن است که مذهب ریشه در فطرت انسان دارد. جمعی از محققان معتقدند انسان از نظر جسم چهار بُعدی است و روح روح و روان او نیز چهار بُعد دارد که عبارتند از:
1 حس راستی یا حقیقت جویی ;
2 حس زیبایی ;
3 حس نیکی ;
4 حس مذهبی ;
کوونتایم می گوید: .(3)
همگانی و جاودانی بودن مذهب در طول تاریخ بشر دلیل بر اصالت حس ّمذهبی است و با تمام تلاشی که برای محو مذهب و آثار مذهبی صورت گرفته هرگز مذهب از اعماق جوامع بشری ریشه کن نشده است ; نمونه اش تبلیغات ضدمذهبی حزب کمونیست شوروی سابق است که در طول شصت سال ادامه داشت , اما هرگز مذهب در آن کشور محو نشد.
قرآن مجید این نظریه را تأیید می کند و می فرماید: .(4)
در روایتی رسول اکرم 6می فرماید: .(5)
علی 7می فرماید: .(6)
بنابراین دین برای بشر فطری است ; یعنی عقل انسان بالفطره آن را می پذیردو برای پذیرفتن آن نیاز به تعلیم و تعلم ندارد. بعثت پیامبران پاسخگویی به تقاضایی است که در سرشت بشر وجود دارد و در واقع آن چه که بشر به حَسَب سرشت خود در جستجوی آن بوده و خواهد بود, پیامبران آن را بر او عرضه داشته اند.
(پـاورقی 1.استاد مطهری , فطرت , ص 224ـ 236 با تلخیص .
(پـاورقی 2.مکارم شیرازی , انگیزهء پیدایش مذهب , ص 235 با تلخیص .
(پـاورقی 3.مکارم شیرازی , همان , ص 274 به نقل از حس مذهبی یا بُعد چهارم روح انسانی .
(پـاورقی 4.روم (30 آیه 30